خاطرات بارداری - هفته شانزدهم
سلام عزیز دلم سلام دختر قشنگم. از امروز که دیگه برات می نویسمم دخترم صدات می کنم. آخه مامان جون 2 روز پیش رفتم سونوگرافی آقای دکتر گفت که باید منتظر یه شاهزاده خانم نانازی باشیم. نمی دونی چقدر خوشحال شدم وقتی صدای قلب کوچیکتو شنیدم و که تند تند می زد، انگار همه دنیا رو بهم دادن، تازه همه جاتم دیدم. دستهای قشنگ و نازت که امیدوارم بتونی باهاشون بهترین چیزها را بدست بیاری، پاهای ناز توپولی تو که دلم می خواهد باهاشون محکمترین قدم ها را به سوی موفقیت برداری، صورت خوشگلت، قلب کوچیکت که امیدوارم همیشه جایگاه خوشی و شادی و کامیابی و عشق واقعی باشه. خلاصه خیلی از دیدنت تو لونه کوچیکت کیف کردم. همش لحظه شماری می کنم که کی می تونم تکونهای قشنگتو احساس ...
نویسنده :
مامی
12:32